شاید زیاد سخت می گیرم...

اگر به توضیح بالای وبلاگم نگاه کرده باشید، می بینید که نوشته ام روزنوشته های علی شنوایی قناد. اما اگر به تاریخ انتشار آخرین پست دقت کرده باشید می بینید که آخرین نوشته ام ( قبل از نوشته ای که در حال مطالعه آن هستید ) در تاریخ 8 اسفند نوشته شده و الان که دارم این پست را می نویسم 25 اسفند است! وای! چه تناقضی!

داشتم با خودم فکر می کردم که : این چه بساطیست؟! اگر قرار باشد هر 20 روز یک بار وبلاگم را به روز کنم که دیگر نمی شود اسمش را گذاشت روزنوشته!

آقای شاهین کلانتری، یکی از فعالان حرفه ای در حوزه تولید محتوا، چند روزی است کار قشنگی انجام داده. ایشان با این که یک سایت معتبر دارند و 4 سال است به صورت مداوم آن را به روز رسانی می کنند، به تازگی برای خود یک وبلاگ بسیار ساده هم راه اندازی کرده اند.

برای چه؟ برای روزانه نویسی. چون چرخاندن یک سایت معتبر بسیار دنگ و فنگ دارد. آقای کلانتری این وبلاگ کوچک را احداث کرده تا بتواند فارق از مسائلی همچون سئو، انتخاب تصویر مناسب، پاسخ به کامنت ها و... هر روز قدری بنویسد.

هیج کسی را ندیده ام که به اندازه او به نوشتن و انتشار روزانه افکار و ایده ها معتقد باشد. تاکید زیادی روی این کار دارد و مدام آن را به بقیه هم توصیه می کند.

می گوید نوشتن شما را وادار به یادگیری می کند. یادگیری واقعی تنها زمانی رخ می دهد که شما مجبور باشید به افکارتان نظم دهید و آنها را در قالب یک محتوا ( مثلا یک پست یا یک پادکست یا یک ویدئو ) منتشر کنید.

من هم احساس کردم که خیلی دارم کمال گرایی به خرج می دهم. مدت مدیدی است که قصد دارم یک یادداشت کوتاه درباره فیلم یک حبه قند منتشر کنم اما هر بار به بهانه ای از انجام آن طفره می روم.

این را هم بگویم که شکر خدا مقدمات تاسیس سایتم در حال فراهم شدن است. به امید خدا قصد دارم در سال آینده یک سایت نسبتا رسمی تر برای خودم داشته باشم. و این وبلاگ را بگذارم برای همین روزنوشته ها.

مطالبی را از قبل در ویرگول و جاهای مختلف منتشر کرده ام. تصمیم دارم همه را در یک جا سرجمع کرده و احتمالا کمی ویرایششان کنم. امیدوارم از این به بعد برای ارسال پست در این وبلاگ هم کم تر سخت گیری کنم و بیشتر مطلب بنویسم.

 

پی نوشت: دلیل عدم استفاده از عکس در این پست هم ظاهرا خارج شدن ناخواسته از صندوق بیان است. اما من که از صندوق بیان خارج نشده ام!

در یک صفحه جداگانه صندوق بیانم باز می شود و می توانم عکس هایم را ببینم؛ اما نمی توانم آنها را وارد وبلاگم کند. ناچارا باید از راه های پیچیده تری همچون استفاده از کدهای HDML بهره ببرم.

اما وقتی دیدم که آقا شاهین در وبلاگ جدیدش اصلا از عکس استفاده نمی کند متوجه شدم که این امر اجباری نیست! می توان فقط نوشت...